Wednesday, December 19, 2012

نیازمندیم به عاشق بودنت
به شعرهای نوزده سالگی
به دیوانگی های کوچکی که 
این بار شکست نخواهند خورد
نیازمندیم که دیگر دیر نباشد
- محسن حاتمی

Thursday, November 29, 2012

I may not be happy with my life but at least I am an atheist. That, I am happy about.

Wednesday, November 28, 2012

آخ که بد دردیه وقتی آدم می خوره به علفی، اصلن خدا دسته هیچ بنده ایو از علف کوتاه نکنه! امشب از اون شبا بود که افتادم به جون گرایندر بلکه یه چسه علف از توش در بیاد و خوب واقعا همون یه چسه بیشتر ازش در نیومد، فلذا من یکم پارافین این شمعه که قبلن آب شده بود رو زدم تنگ علف که یکم پر و پیمون شه و کشیدم و خواستم بگم که همچین یه توهم یواش خوبی بهم داد. حالا فکر نکنین این ترکیب معروفیه، نه نیست و من هم هیچ ایده ای ندارم که اصلن این دوتا رو می شه با هم کشید یا نه و حتی فکر کنم که اصلن پارافین سمی بود یه جواریی، یعنی یادمه خوردنش که بد بود. اما به هر حال من کشیدم و خواستم به اطلاعتون برسونم که یه توهم یواشی داد این طوری که همین جوری که تو دسشویی جلو آینه رو اتوپایلوت داشتم چند تا جوش سرسیاه در میاوردم، یهو فکر کردم تو اون اتاق نشستم و سامانم هست و داریم گپ می زنیم تو هایی، اونم توپ جواب می داد و می خندید و یه دیالوگه مشتی با هم داشتیم. خلاصه دارم به خودکفایی در دوست می رسم!

Tuesday, November 27, 2012

من اگه یه زمان پورن بسازم، فیلم رو اونجایی تموم می کنم که دختره میاد. اینم یکی از اون هزار نورم مسخره ایه که توی صنعت پورن رواله کلن. حالا باز زمان ما به این فراگیری و راحتی که نبود پورن دیدن، این مدلیم نبود اصن. ما با فایلای گیف چند ثانیه ای روی فلاپی دیسک شروع کردیم جقو یعنی رسما از زمین خاکی اونم تازه مثل علی دایی دیر شروع کردیم نه از عنفوان. بعدش که بهتر شد اوضاع، تازه شد دانلودِ کلیپای یه دقیقه ای از اینترنت با دایال آپ 28 کیلوبیته مُروا و فیلم سوپرِ یه سی دیه ی میدون انقلاب که اگه سی دیِ دومِ فیلمِ از کرخه تا راین رو بهت جای فیلم سوپر قالب نکرده بودن و سی دیش خیلی خش نداشت و سی دی رامِ 8 ایکس لطف می کرد پلی اش می کرد، یه کس و شعری بود، کیفیت در حد همین فیلمی که این اسکل راجع به محمد ساخت و غیور مسلمین دنیا عرب رو دوباره به پا خیزوند که زحمت کشیدن در اعتراض به این اهانت، ریختن سر بقیه و خودشون و خودشونو بقیه رو کشتن تا نشون بدن با هیچ کس شوخی ندارن. که البته اگه اون فیلم رو ندید طبیعتا هیچ چیزی رو از دست ندادید و منظور من هم این بود که فیلما کیفیتشون به غایت تخمی بود، یعنی از کیفیتشون معلوم بود که خوب این اون سورسی نیست که باید درس زندگی و رختخواب گرفت ازش و نهایت بشه نگاش کرد و جق زد و کف کرد. همون کُس جفنگ تازه، کلی تاثیر می ذاشت رو یه بیننده معصومی مثل من! و خُب خودِ من قشنگ ردپای اون پورن های عنفوان رو توی یه سری کینک ها و پوزیشنای مورد علاقه و اینو می بینم به وضوح.
حالا الان که بلکل فرق کرده ماجرا. الان دیگه مثل نقل و نبات پورن مجانی هست با کیفیت اچ دی که رو تلویزیون 50 اینچم می ندازی آخ نمی گه کیفیتش. اون وقت این بچه مچه ها که از عنفوان این پورن ها رو می بین خوب امر بهشون مشتبه می شه دیگه، که آبِ آقا که اومد یعنی پایان یه سِشِن موفق و لذت بخش. یعنی نه تنها که پسره فک می کنه بَه چه گلی کاشتم، اونم وقتی که هیچ کاری غیر از این که زحمت کشیدن کیرشون راست کردن که خانوم بخورن و بعدشم پونزده تا جلو عقب کردن، که دختره هم خوب فرض می کنه که الان هیچ اتفاق خاصی نیفتاده و سکس روتینش همینه دیگه و حال داد دیگه. اصلن مفهومه سکس خوب رو خراب می کنه این پورنای تکراریه غیرواقعی. بعد من اصلن موندم که اینا خسته نمی شن اینقد یه کس شر تکراری رو هی می سازن.

Sunday, November 25, 2012

"The monster of Florence" is a book by Douglas Preston and Mario Spezi about the true story of a serial killer in Florence between 1968 and 1985, called the monster of Florence. This is a quote from a monk in Florence who ran a mental health practice out of his cell in a monastery. He is giving his thoughts on the serial killer and mental illness.
"There is no longer any communication among us because our very language is sick and the sickness of our discourse carries us inevitably to sickness in our bodies to neurosis, if not finally to mental illness. when I can no longer communicate with speech I will speak with sickness. my symptoms are given life, these symptoms express the need for my soul to make itself heard but cannot because I don't have the words and because those who should listen cannot get beyond the sound of their own voices. the language of sickness is the most difficult to interpret and is an extreme form of black mail, which defies our all efforts to pay it off and send it away. it is the final attempt to communication. Mental illness lies at the very end of the struggle to be heard. it is the last refuge of a desperate soul who has finally understood that nobody is listening or will ever listen. Madness is the renunciation of all efforts to be understood. it is one unending scream of pain and need, into the absolute silence and indifference of society. it is a cry without an echo. This is the nature of the evil of the monster of Florence and this is the nature of the evil in each and every one of us. We all have a monster within, the difference is in degree."

"I loved her so. And she knew what I did. She knew all the fucking stupid things I'd done. But the love... was stronger than anything you can think of. The goddamn regret. The goddamn regret! Oh, and I'll die. Now I'll die, and I'll tell you what... the biggest regret of my life... I let my love go. What did I do? I'm sixty-five years old. And I'm ashamed. A million years ago... the fucking regret and guilt, these things, don't ever let anyone ever say to you you shouldn't regret anything. Don't do that. Don't! You regret what you fucking want! Use that. Use that. Use that regret for anything, any way you want. You can use it, OK? Oh, God. This is a long way to go with no punch. A little moral story, I say... Love. Love. Love. This fucking life... oh, it's so fucking hard. So long. Life ain't short, it's long. It's long, goddamn it. Goddamn. What did I do? What did I do? What did I do? What did I do? Phil. Phil, help me. What did I do? "
- Earl Patridge, Magnolia (1999)

Saturday, November 24, 2012

که یهو باید تو این حاله ما، آت آف نو وِر، ویندوز مدیا پلیر قاطی کنه و یه آهنگی رو پخش کنه که این قد عجیب غریب گره خورده به ماجراهایی که داشتم تو این سه سال تا رسیدم به این شِتی که الان دارم توش شنا می کنم، که میخکوب انگشت به ماتحت موندم که اگه خودم می خواستم یه آهنگ انتخاب کنم که بتونه تو ده ثانیه سه سال حس و حالم رو برگردونه نمی تونستم ولی اگه یکی این آهنگ رو می ذاشت می گفتم آهان آره آره خودشه، می گاد. اونقد عجیبه که آدم می مونه که شایدم آنکانشسم یه شورتکاتایی بلده تو ویندوز مدیا پلیر و اینتنشنالی اینو یه جوری پلی کرده که من در جریان نیستم.
یه دوره ای بود تازه از ایران که اومده بودم بیرون توی یه فازه حال خرابی بودم که خودمم نمی دونستم چمه. یعنی اصلا من از این 26 سال 25 سالش رو شیرین در حد آقای دوشواری در جاهلیت ایشوهای فاکداپ شخصیم بودم. اون موقع تازه اولین باری بود که ساید افکتای قضیه این قد زده بود بالا و اومده بود رو که تازه به این مغزه شنگوله ما خطور کرد که بله اقا یه چیزی مثکه تو کونه مونه و این جفتکایی که می زنم ساید افکتای اون معامله است، ولی فقط تا همین جاش خطور کرد. حالا بعدا که اینوِستیگِیت کردم متوجه شدم این چیزی که تو منه از این مدل خارخاری چنگکیا چند سره و دیدم که اصلا هر آدمی، به خصوص ماهایی که از منطقه استعدادپروره خاورمیانه و ایران اومدیم، از کارخونه که میایم بیرون تو 15 ساله اول از این کیرا تو طرح و شکلای مختلف با حمایت جامعه و علی الخصوص پدر مادر مهربان بهمون بی وقفه و منت داخل می شه و خلاصه هممون با یه بسته تو کونمون میایم در خدمت جامعه. حالا منظور اینکه اون دوره، دوره مهمی بود/شد تو زندگیم و یه جورایی شروعه همه این داستانا بود (که خوب من الان می خواستم بگم که چقد خوب و واجب ضروری بوده این داستانا و این که آدم خودش رو باز کنه و هی بره پایین تر و پایین تر، ولی خوب امیدوارم براتون واضح باشه دیگه و من توضیح ندم) و خوب در هم تنیده با همه این ماجراهای سه سال که نه بلکه خوده ماجرای این سه سال ماجرای ریلیشن شیپ هم می باشد که اون دوره می شه اول تنهایی و غربت و دور بودن از اونی که هنوز تو فازه هیجان و قلقلک و دل غش رفتنه رابطه بودی باهاش که می خوای کنارت باشه با کله بری تو شکمش برات بخنده. به علاوه هنوز پشکلم از لانگ دیستنس کردن بارت نیست. گرۀ اول این آهنگ اون موقع خورد به زندگی من که یه ماهی که تنها بودم تو خونه دانشجویی، این آهنگ و دو سه تا آهنگه دیگه تو یه پلی لیست بود که همش گوش می دادم و زندگی شتی ای رو سپری می کردم، یه چی تو مایه های شام چیپس خوردن و فراستریشن لانگ دیستنس و دم در زیر بارون تو خیابونی که سگ توش پر نمی زنه سیگار کشیدن، دل تنگی دی، خواب ایران و مردن پدربزرگ رو دیدن و هوم سیک بودن. حالا الان هر بار که این آهنگی که الان داره پلی می شه، شروع می کنه می گه صبح بخیر، تهران من یه 5 ثانیه ای رو آه می کشم که داره تصویر اون خونه که هیچ حس تعلقی بهش نمی کردم و اون تخت و چت کردن و ویدئو چت و شب بیداری پروژه و دست و پای خواب رفته و ایمیل های عاشقانه جواب داده نشده میاد جلوی چشمم. باره دومی که این آهنگ گره خورد به زندگی من یه سال بعدش یعنی دو سال پیش بود (که الان پشمام ریخت از اون موقع دوووو سال گذشته) که "دی" - که من باید این جا طرف مربوطه رو یه چیزی بنام، البته یه بار قبلن هم نامیدم ولی اونجا جاش نبود توضیح بدم و این جا می دم که برای حفظ پرایوسی می گم "دی" - اره، دی اون موقع دیگه اومده بود این جا و با هم بودیم و دقیقه 3 این آهنگ منو می بره به اون خاطرات دو تایی، از اونایی که دست چین کردی و مثل یه جورنال تصویری تو ذهنت یه جایی که خیلی دم دست نیست تو یه گنجه ای چیزی نگه می داری و هر چند وقت یه بار مثل الان یهو تریگر می شی یا یا اینکه ذهنت اسنیکی می شه یا دلت بی قرار و می ری سراغشون و می شینی یه گوشه جدا از دنیا یکی یکی تصویرارو ورق می زنی و یه لبخند غمگینی می زنی.
 بعدم خیالت راحت می شه که اینا جاشون امنه و دیگه هستن باهات مثل زخم واسه همیشه و سعی می کنی یه پستویی جایی دورتر پیدا کنی که بذاریشون این دفعه که دفعه بد سخت تر بری سراغشون. اما گره سوم، همین تابستون بود که واسه کار آمریکا بودم بازم تنها، با باقی مونده های یه رابطه پاره پوره شده متلاشی که این قدر زده بودیم از این ور و اون ورش که دیگه حتی دستمون نمی رفت به تلفن که هفته ای یه بار حرف بزنیم باهم. برنامه ام هم این بود که نشسته بودم نم نم ایشو باز می کردم از تو تخم مرغ شانسی آنکانشس. یادم میاد که اون دو سه هفته ای که حرف های آخرو می زدیم و یه یه هفته ای بعد از اینکه دیگه بریک آپ کردیم باز این دو سه تا آهنگ به طرز رندومی زیاد پلی شدن تو آی پاد و خونه من. بی قرار و نا آرومی هم که از اول تابستون شروع شده بود، از همون دو سه هفته اَمپیلیفای شد و همچین جا افتاد تو دلم و تا الان که می شه حدوده شیش ماه دیگه نرفت که نرفت. فقط کم و زیاد شد. این پلی لیست گره سوم رو زد به اون بی قراری و غم و عذاب که الان وقتی که می خونه می گه نذار فاصله بیاد بخواد بینمون بمونه، قشنگ حس می کنم اِپی نفرین و نوریپنفرین رو، که می ریزن تو خون. سرم رو تکیه می دم به بالشت، وقتی می خونه می گه چرا رفتم من و به خودم می گم که کاش اصلا نرفته بودم... که اون موقع وقت رفتن نبود.
این جوریه که همین این سه تا آهنگ مسخره می شه 3 ساعت خاطرۀ 3 سال ماجرا و یه دنیا حس و حالِ بد و خوب.

Friday, November 23, 2012

Rule 14

های که هستید، مسواک که می زنید لازم نیست دهان شویه کنید. مثل من کره می کنید مجبور می شید قورتش بدید. نات گود!

Tuesday, November 20, 2012

Picks of the week 1

Sex, Death and The Meaning of Life - Richard Dawkins - A must-watch for all atheists/agnostics.
Bertrand Russell's Message to the Future - "The moral thing I should wish to say… I should say love is wise, hatred is foolish. In this world which is getting more closely and closely interconnected we have to learn to tolerate each other, we have to learn to put up with the fact that some people say things that we don’t like. We can only live together in that way and if we are to live together and not die together we must learn a kind of charity and a kind of tolerance which is absolutely vital to the continuation of human life on this planet."
Savage Lovecast - A sex-advice podcast by Dan Savage. Not necessarily the best nor flawless but it definitely is a thought-provoking, informative treat to listen to. I wish we had programs like this showing on TV instead of the current shitload of crap playing everyday and contributing sincerely to the process of humans losing their intelligence, intellect and emotional abilities.

Sunday, November 4, 2012

بعضی کلمات هست معنی اش را در دیکشنری پیدا نمی کنی. باید بچشی تا بفهمی آن واژه چرا به وجود آمده است. unbearable از آن کلمه هاست...

Saturday, October 27, 2012

با اینکه شما خودتون همون مغزتونید و مغزتون یه جورایی خودتونه ولی اصلا هم این طور نیست! یه جورایی انگار مغز یه موجودیتی غیر از خود آدم برا خودش داره. حالا ما که اعتقادی به روح نداریم اشتباه نشه منظور همون آن کانشسه. ولی به نظرم واضحه که توی پروسه فکر کردن و خواب دیدن و اینا بیشتر از یه شخصیت حضور داره. آدم با خوش که حرف می زنه دست کم دو تا شخصیت حاضرن دیگه، تازه خیلی وقتا بیشتر هم می شن و اصلن می شه میزه گرد که هر کی یه مدلی قضیه رو تحلیل می کنه، یکی مثلا کانزروتیوه یکی نترس. بعد اون وقت این مغز یه وقتایی یه قدرتایی داره که یه کاری می کنه، از عمد یا غیر عمد، که اصلا توی پروسه تصمیم گیریش شما رو پشمم حساب نمی کنه. مثلا ممکنه یه چیزی باشه که نخوای بهش فک کنی، اما با اینکه نمی خوای، بهش فک می کنی. یعنی مجبوری بهش فکر کنی، تازه خوابشم می بینی. یا مثلا اگه بخواد یه روز یا یه ماه شما دِپ بزنی، باید بزنی و می زنی. بعدم نمیاد درست بهتون بگه که چرا! پایه است بشینه یه سناریوی خفن درست کنه که حس عذاب وجدانی که داری رو توی خواب بهت القا کنه ها ولی نمیاد بهت بگه که بابا ایشوی تو با فلان قضیه از عذاب وجدان و درد و مرض داره میاد. باید بشینی صد ساعت باهاش چونه بزنی و بری توی ساب کانشس و آن کانشس، توی ان و گوها شنا کنی تا بلکه بهت بگه که مشلکت چیه و چه مرگت شده. بعد اون موقع است که چشات چار تا می شه، می گی هولی شت عجب آدم فاکد آپیم من. حالا این همه ان و گوه از کجا شروع کنم آب بکشم بره و این زخما رو چه جوری دوا کنم و اون موقع است که به مغزت می گی خوب مادر جنده چرا زودتر نگفتی اینارو و اونم یه سه تا شیشکی انعکاس می ده رو ضربان قلبت، همچین که یه استرسی توت هویدا بشه و می گه نپرسیدی خوب دیوث!

برو بالا

می گن شگون نداره علف گرایند شده رو گذاشت تو گرایندر بمونه! بد یُمنه!

Friday, October 26, 2012

تو نقطه تعادّل منی
مطلاتمم بی تو
- It's just that I think she might be the one.
- Sally?
- Yeah.
- what make you think that?
- you just know... when it happens to you, you'll know.
- but you said Michelle is the one.
- yeah she is the one.
- you said Clair is the one.
- yeah she is another one.
- so you get more than one One.
- some people are lucky, I've had a few Ones.
- so how many ones can you have?
- Five!
- how many have you had?
- Three. how many have you had?
- just one... just one.

Flight of the Conchords S1 E01
فندک بی سیگار مثل پشم بدون کیره

Wednesday, October 24, 2012

at the doctor

- So have you ever smoked marijuana or any recreational drugs?
- Yes I smoked pot.
- How often do you smoke?
- Not much recently, only casually!
- when was the last time you smoked?
- uh... well this weekend I actually smoked.
- Friday?
- Yes
- you didn't smoke on Saturday?
- I did.
- How about Sunday?
- um... ok, I was high the whole weekend.
- that is not considered casually.
- ...

Sunday, September 30, 2012

It hurts when you fall and hit the ground hard from the great heights that you've been to; but it feels great when you rise again and look up and realize that now you can see further heights and even those do not satisfy you. You wanna go higher, to a height that you can not even see now... and this is just the beginning.

Monday, September 24, 2012

you are circling failure in a rapidly decaying orbit. that's the reality as we talk now, but you can change that. it's in your power to change that. Yes, you'll have to work hard, you'll have to do things you haven't done and still, your chances are very slim. but you could change it.

-Louie, S03, E10

Sunday, September 23, 2012

آن زمان که بودی را
تنها سپری کردم
و حالا که نیستی
لحظه لحظه ام با تو می گذرد.
با خیال تو
و مرا ببخش
اگر بی اجازه و بی لیاقت
با خیالت هم دم می شوم
نگران نباش اما
دستش نمی زنم
نمی گذارم مهربانی کند حتی
می نشانمش کنارم
غمگین و خشمگین
گوش می شوم
بی صدا
در انتظار
که لب بگشاید
اما
پاسخم نمی گوید
تو خود بگو
که امشب کدام زخم کهنه
از خنجرهای من
بر روی تنت لب باز کرده است.

Friday, September 21, 2012

Friday, September 14, 2012

A bag of douches

That sad moment when you unwrap the nice kind sensitive interface of another close friend of yours and realize he is just another selfish douche...

Wednesday, September 12, 2012

You are what you do

Let me tell you (and myself) this, unfortunately you are not what you think you are. Human mind, when gets to self, works in complicated and bizarre ways to interpret your feelings, intentions and personality. it is actually really challenging to find a perception of self that is even close to reality. It needs effort and awareness.
One thing I recently found helpful to have a better self-perception is to look at your actions, not your thoughts, and try to find those actions or similar ones in other people around you and then see what you think about them. Actions independent from thoughts and intentions are not a precise indicative of self either but it will help you (at least it is helping me) understand how far from reality you are.

Thursday, September 6, 2012

و تو برای من
مثل کوش و هیز بودی
نفس می کشیدم تو را
دو باره، سه باره
و حبس باید کرد،
جنگ باید کرد با سرفه
تا نگاه دارمت در درون
که بهتر شود هر چه هست با هر بازدم
ملموس شود نا ملموس
که تو اصلا بهتر از هیز بودی
حشیش بودی در دستان من
خورد می شدی
داغ می شدی
پر رنگ تر می شدی
و پررنگ تر می شد زندگی
تو، تو بهتر از حشیش بودی حتی
که تمام نمی شدی ...
که
تمام شدی ...
خاطراتت اما
هروئین شده است برایم
تلخ تر می شود با تکرار
آب می شود در قاشق،
آب می کند در درون

Tuesday, August 21, 2012

like today

- what is agony?
- it's an extreme pain. when you feel NOTHING can ease your pain, that is agony.
- like when?
- like the time when a fantasy for your future dies...

Saturday, June 30, 2012

دل خوش و کیر کوتاه

بعضی تبلیغای این سایتای تورنت و پورن یه جفنگیاتیه تو مایه های "کیر خود را در 5 دقیقه بیست سانت کنید با کیریمال دراز شوی اِکس کُس نمک"! ملت جقیم روش کلیک می کنند لابد.

Wednesday, June 20, 2012

نه بمون توروخدا

احمدی نژاد اعلام کرد که پس از پایان دوره ریاست جمهوری اش از سیاست کناره گیری خواهد کرد! یکی نیست بهش بگه عمله آخه اونی که تو می کردی تو این هفت سال سیاست نبود که دیوث، کون ما و خوار ملت بود.

Sunday, June 17, 2012

Saturday, June 16, 2012

حکم امستردام

دارم با دوستم بعد مدت‏ها اسکایپ می‏کنم، میگه تو چرا حالا گیر دادی بری آمستردام، پاشو بیا لندن به جاش. بهش میگم ببین میشه یه شیعه دوازده امامه لبنان پاشه بره عربستان و مدینه نره؟ نمیشه پسرم! امستردام هم واسه ما همچین حکمی داره.‏

بکنید این کاره

به عنوان یه برادر بزرگتر برای شما کوچکترا و یه برادر کوچیکتر برای شما بزرگترا و پدری مهربون برای شما کوچولوهای توی خونه و فرزندی شایسته برای شما پیرمردای خشتک به سر، به همتون توصیه می کنم چند بار های کنید و بشینید 30 راک و آفیس ببینید.‏

Friday, June 15, 2012


هر بار تبلیغای این نوشیدنی کوفتیه فایو اُوِر انرژی، همون 5 ساعته خودمون، پخش میشه ها، به خصوص اونایی که اون کلانتر دیوث میاد توش می گه به جای کافی هر روز این زهرماریو بخورید،یعنی دوست داشتم دستم می‏رسید میرفتم سراغش سر صحنه، جفت بطریای انرژیشو می‏گرفتم با کلاه کابوییش لوله می‏کردم، شاف کونش می‏کردم، میشستم روش بعد می چرخیدم رو به دوربین شماره یک تا اون کارگردان نفهمشون اشاره کنه با انگشت بگه دو و اونوقت می‏چرخیدم رو به دوربین شماره دو و می‏گفتم دییِر مای فِلوو اَمریکن، ریدم به سر تک تکتون با این حماقت و بلاهتتون آخه! این تبلیغه شما باور می‏کنید آخه؟
هر کدوم از تبلیغاشو دیده باشین، میفهمین چی می‏گم. اینجا، اونجا، نینجا

Tuesday, June 12, 2012

خوبیه تنها زندگی کردن اینه که میتونی بلند بلند به هر چی که رفت رو مغزت برینی! هیشکیم نیست بیاد بگه خو چته؟ چرا به کنترل تلویزیون فحش میدی آخه؟ از اون بهتر، به جا اینکه سه ساعت زور بزنی گوزَرو یه جوری چُس‏رد کنی بره، میتونی همه تلاشاتو بکنی که هر چی میشه مشتی‏تر صدا بده. یه جورایی که یکی دو قدم تکونت بده جلو، یا یه نمه از رو تخت بلندت کنه. یه سرگرمی‏ایه واسه خودش اصن یه وضی. فقط جدی جدی کون پاره‏گی مصدومیت خیلی روالیه تو این ورزش اما واسه اونایی که حرفه‏ای برن سراغش، شما تفننیشو شروع کنید و حالشو ببرید و اصلا به خودتون بد راه ندید.‏

Daily Conversations

عزیزم من دارم میرم لاندری کنم!‏ -
آره؟ میشه این دول منم ببری؟ خیلی دوست داره!‏ -
آره حتما! با آب سرد میشوریش یا گرم؟ - 
ولرم! یا گرم! با سرد میونش خوب نیست، میره تو خودش.‏ -
نرم کننده هم بریزم؟ - 
اووو آره باید خوشش بیاد.‏ اگه میشه دو دورم بذارش تو خّش‏کن! دوست داره لا لباسا بلوله.‏ - 

Sunday, June 10, 2012

What can you say to a person who you like and wants to kill herself? Except that I really wish you don't do it... I really do!

Saturday, June 9, 2012

Sunday, June 3, 2012

Go Masturbation Go

May is masturbation month. The idea has started a few years ago and now it is going viral. Jesus has only a couple of days named after him... how about that?
Some times you just have to cry... not the perfect solution but it's necessary.

Thursday, May 3, 2012

Now go and find the orange seller

Prophets are smart, religions are absurd and religious reasoning is funny. I guess that's how it works!

Friday, April 27, 2012

Thursday, April 26, 2012

Rule #13

Don't start watching pulp fiction unless you have enough time to finish it cause you just can't stop watching this f..king masterpiece.

Rule 12

Don't shave your face after smoking!

ایتیئیسم از رو گشادی

به نظر من این شیرازیا و شمالیا که دین و ایمون درستی ندارن علتش همون گشادیشونه، می‌گن حالا می‌میریم می‌بینیم چی می‌شه دیگه!‏

Saturday, April 14, 2012

Friday, April 13, 2012

My Wish List

Only if I could have worked with these guys...
Louis CK
Leonard Cohen
Chuck Lorre
Seth MacFarlane
Woody Allen